هفته گذشته زن جوانی به شعبه اول بازپرسی در دادسرای شمیران رفت و از شوهرش به نام حمید به اتهام فریب و خیانت شکایت کرد، وی به بازپرس رئیسی گفت: من و شوهرم چند سال پیش با هم ازدواج کردیم و در این مدت زندگی خوب و آرامی داشتیم، تا اینکه از 2 ماه پیش متوجه تغییر رفتار او شدم. شوهرم مثل گذشته به من علاقه نشان نمیداد و شبها دیر به خانه میآمد و زمانی که از او درباره کارهایش میپرسیدم حرفی نمیزد.
من که احساس میکردم او با زن دیگری رابطه دارد یک روز داخل ماشینش را جستوجو کرده و یک گوشی تلفن همراه که هیچ وقت آن را ندیده بودم در داشبورد ماشین پیدا کردم. وقتی گوشی را روشن کردم شماره تلفن چند زن را دیدم و فهمیدم که حمید زندگی مخفیانه دیگری نیز دارد، اما وقتی با انکار وی مواجه شدم تصمیم گرفتم هر طوری شده دستش را رو کنم.
به این دلیل نقشهای طراحی کردم و با خرید یک ضبط دیجیتالی، آن را در ماشین شوهرم جاسازی کردم تا مکالمههای او را ضبط کنم.
شب بعد زمانی که شوهرم از سر کار به خانه آمد، به بهانهای به پارکینگ رفتم و ضبط دیجیتالی را برداشتم، با روشن کردن آن صدای شوهرم را شنیدم که هنگام رانندگی با زنی به نام ژیلا تماس گرفت و پس از دقایقی گفتوگو با او برای صرف شام آخر هفته در رستورانی در شمال تهران قرار گذاشت.
من که احساس میکردم زندگیام تباه شده و همه حرفهای حمید دروغ بوده است، تصمیم گرفتم تا روز قرار از این ماجرا با او حرف نزنم و وقتی آن روز فرا رسید، خودم را به رستوران مورد نظر رساندم. شوهرم در حالیکه بهترین لباسهایش را پوشیده بود همراه زن جوانی در رستوران نشسته بود و وقتی مرا در آنجا دید سعی کرد آرامم کند.
او مدام میگفت که ژیلا یکی از دوستان خانوادگی آنهاست، اما وقتی شنید که میخواهم از او جدا شوم شروع به عذر خواهی کرد و گفت که اگر از او طلاق بگیرم به زندگیاش خاتمه میدهد.
این زن ادامه داد: آن روز وقتی شوهرم قول داد که دست از خوشگذرانیهایش بردارد به خانه برگشتیم، اما پس از مدتی دوباره رفتار او تغییر کرد و احساس کردم که وی بار دیگر کارهایش را شروع کرده است. بنابراین بار دیگر از همان ضبط دیجیتالی استفاده کردم و این بار متوجه شدم که حمید با زن دیگری رابطه دارد و تصمیم گرفتم هر طوری شده از او جدا شوم.
پس از اظهارات این زن، بازپرس رئیسی دستور احضار همسر او به دادسرا را صادر کرد، اما مرد جوان در دادسرا ادعا کرد که همسرش را دوست دارد و نمیخواهد زندگیاش از هم بپاشد.
بازپرس پرونده نیز دستورات قضایی در خصوص این پرونده را صادر کرد و به هر دوی آنها مهلت داد تا با هم بر سر یافتن راهحل مناسبی به توافق برسند.